ص. زاد.

می‌نویسم که خوانده نشود! شاید روزی‌، روزگاری...

ص. زاد.

می‌نویسم که خوانده نشود! شاید روزی‌، روزگاری...

برگ‌ریزان

دلم می‌خواست از پاییز بنویسم، از اینکه برگ‌های رنگ رنگی چه قشنگن، دلم می‌خواست غر بزنم که داره سرد میشه ولی خجالت کشیدم، از اینکه سرم گرم زندگیم شه، از اینکه غرق شم تو روزمرگیم خجالت کشیدم!

میگردم تو خبرها ببینم نکنه پِتیشنی بوده باشه که امضا نکردم، نکنه باز خبری باشه که ندیدم و فحش ندادم. بعدش از خودم بدم میاد چون نه این فحش دادن من کاری پیش میبره نه این امضا کردن. نه این تکه تکه شدن قلبم دردی رو دوا می‌کنه نه این نوشتن‌ها. دفعه اولی که با هشتک اعدام نکنید اعدام نکردن خوشحال شدم، گفتم بالاخره این فریادها، این نوشتن‌ها، این مدل جنگیدن جواب داد! واقعا عوض شده مبارزه کردن تو این دور و زمونه! دفعه دوم که اعدام کردن، دوباره و ده‌باره دنیا رو سرم خراب شد.  انگاری بخوان بگن ریدی با این مبارزت. تویی که نشستی اونور دنیا، تو خونه گرم و نرمت و دو تا دونه توییت میزنی، صدات و هیچکس نمی‌شنوه، چی واقعا با خودت فکر کردی! نشستی میگی لنگش کن! 

بعضی وقت‌ها فکر میکنم که دنیا از من ترسو هم ترسوتره! تازگی‌ها همه نوشتن و بیانیه دادن یاد گرفتن! سازمان فلان به اعدام فلان اعتراض کرد، سازمان فلان به اعدام فلان واکنش نشون داد، خب که چی؟! همین؟! همه نوشتن وای بر تو ج ا چه کار بدی کردی بعدش هم هیچی! هفته بعدش یه نفر دیگه رو دستگیر نکرده  زدن کشتن! 

قبلاً فکر میکردم که من و امثال من باید بگیم تا همه دنیا بفهمن که ایران چه خبره، که ج ا چه جنایتکاریه. الان همه‌ی دنیا میدونن، مگه میشه دیگه کسی ندونه که آبان ۹۸ به رگبار بستن و ۱۵۰۰ نفر و کشتن، که دی ۹۸ هواپیما رو زدن و ۱۷۷ نفر و کشتن، که نوید رو اعدام کردن. دنیای ترسو...

 یه جای دلم فکر میکنه بعد از براندازی میشه زندگی کرد، انگاری بعدش پاک میشه این روزها، این اتفاق‌ها، این غم‌ها، ولی اونایی که موندن با جای خالی چه کنن!؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
ولی پنج‌شنبه 24 مهر 1399 ساعت 22:17 https://book-market.blogsky.com/

مرسی و جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد